|
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : aylin
یکی از فانتزی هام اینه که واسم خواستگار میومد.......بعد من میگفتم : شمااومدين منو بگيرين؟اونام می گفتن : بلــــــــــــه!
بعد منم میدویدم و داد میزدم:اگه میتونین منوبگيرين ... اگه میتونین منو بگيرين!... خلاصه همینجوری تا شب بازی می كرديم !=))))))))))))
یکی از فانتزی هام اینه که یکی داره می ره زیر ماشین رو نجات بدم بعد سرم رو بندازم پایین برم. وقتی داد زد: «اسمت چیه؟»یه لحظه سرم رو بچرخونم و دوباره برگردم و کم کم تو افق ناپدید شم !
نظرات شما عزیزان:
اولیش خعلــــــــی باحال بود
|